یکی تعریف می کرد
یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون.
"قضیه به گوش استاد رسيد
جلسه بعد استاد کمي دیر اومد سر کلاس و براي توجيه دير آمدنش گفت
از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده،
رفتم جلو پرسیدم قضیه چیه، گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن!
دخترا پا شدند كه برن بیرون، استاد گفت: کجا میرید،
وقتش تموم شد، تا ساعت 10 بود! "